نکات روانشناسی زندگی زناشویی

 نکات روانشناسی زندگی زناشویی
۴.۲/۵ - (۶ امتیاز)

زندگی زناشویی و ارتباط

آیا میتوانید انسان را بدون ارتباط با دیگران تصور کنید؟

آدمی از بدو تولد و در طول عمر و حتی هنگام مرگ با دیگران در ارتباط است. یکی از رابطه های معقول و پراهمیت رابطه ی همسران با یکدیگراست. نکات روانشناسی زندگی زناشویی که در حوزه روانشناسی خانواده مطرح میشود در این مقاله می تواند کمک بزرگی به ما در رابطه هایمان و فهم آنها بکند.

[irp posts=”3258″ name=”نکات تکمیلی روانشناسی زندگی زناشویی”]

از طرفی اکثر افراد فکر میکنند روابط زناشویی روابطی خودجوش هستند که احتیاجی به یادگیری و آموزش ندارند درصورتیکه در روانشناسی خانواده با توجه به اهمیت زیاد آن و اینکه بخش مهمی از زندگی انسان است و حتی در تعیین میزان رضایت از زندگی نقش کلیدی و مهمی دارد آموزش و یادگیری آن هم از اهمیت بالایی برخوردار است

شش نکته زندگی زناشویی

 تفاوت جنسیتی

روشی که از قدیم برای مردان و زنان گفته شده است تا باهم باشند مانند شیرینی و سس ترش!.. البته به طور فرضی گویی خیلی هم عالی ست اما واقعیت این است که به این روش، مردم باهم خوب جفت و جور نمیشوند. در واقع بااین روش مردان و زنان نسبت هم دیگر همچون رمزی مبهم دیده میشوند تا اینکه مکمل هم باشند

رابطه برابر

دو مانع سخت و بسیار مهم در مقابل روابط طولانی و کامل بین زن ومرد : اول اینکه نمیتوانند باهم رابطه عاشقانه صمیمی داشته باشند و دوم اینکه در ایجاد رابطه برابر و رضایت بخش باهم مشکل دارند.

اغلب رابطه اینطوراست که زن نقشی مادرگونه و حمایتگر برای مردی که نقش کودک را دارد بازی میکند اما کمتر برعکس آن دیده میشود و این به علت صمیمت پایین است و یک رابطه ی کاری موثر و همکارانه نمیتوانند باهم برقرار کنند. چون قسمت بالغ یا بزرگ ورشدیافته ی شخصیت آنها نمی توانند باهم رابطه برقرار کنند و اینکه هردو نمی توانند از احساسات خود نسبت به همدیگر استفاده کنند که این امر هم باعث عدم صمیمیت می شود.

لازم است زنان کمتر مانند مادر رفتار کنند و تواناییشان را برای تفکر منطقی پیدا کنند ( که از سالهای دور اینگونه القا شده است که زنان توانایی تفکر منطقی ندارند که این فرضیه ی غلطی ست) و همچنین دست از ناجی گری و دادن نوازشهایی که بازپس داده نمی شوند، بردارند و بیشتر علاقه شان این نباشند که از کمترین عشقی که دریافت میکنند راضی و خوشحال باشند. البته این به این معنا نیست  که درروابط خود به طور محاسباتی و دودوتایی برخورد کنند.

و از طرفی هم مردان بتوانند از نقش حمایتگری چون پدر برای زنان بازی کنند و هردو بتوانند از احساسات خود نسبت به همدیگر استفاده کنند.

چند رویکرد را به عنوان نکات روانشناسی زندگی زناشویی نمونه بررسی میکنیم که ممکن است خانم ها یک یا چنتا از آنهارا در یک رابطه به کار ببرند:

زن حامی خانواده

– زندگی اش را صرف مراقبت و تغذیه هرکسی به جز خودش میکند

– این نابرابری را میپذیرد چون حس میکند کم اهمیت ترین عضو خانواده است و فقط به اندازه ای که دیگران را تامین کند باارزش است

–  نوازش و معنای زندگی را بخاطر خودش دریافت نمیکند بلکه بیشتر بخاطر خانواده و همسرش است.

– دراین نقش می ماند چون هرزمان که بخواهد کاری کند یا عصیان کند شوهرو فرزندانش از او عصبانی می شوند

– برای جلب توجه اغلب زیاد حرف میزند و سعی میکند در همسرش به دلیل اینکه به نظر میرسد به اندازه کافی اورا دوست ندارد، احساس گناه ایجاد کند

– از رابطه با همسر به این دلیل که خسته است یا سردرد دارد خودداری میکند به امید اینکه نوازش حمایتگرانه دریافت کند

– در دور دست کردن غذاهای خوشمزه و پرزرق وبرق و رژیم گرفتن گیر میافتد

– ازسلامتی خود بخاطر همسر و اطرافیان غفلت میکند

– عاقبت افسرده و تنها می شودو کسی ازاو قدردانی نمی کند و فرزندان و شوهرش دیگر به او علاقه مند نیستند

راه مقابله

– شروع به گوش دادن و احترام گذاشتن به خواسته های درونی خود

– شروع به گرفتن نوازش بخاطر کسی که هست نه چیزی که میتواند به دیگران بدهد

– قراردادن خود و نیازهای خود قبل از دیگران البته نه بصورت افراطی و خودخواهانه

– توجه به سلامتی بدنی خود

-در اولویت قرار دادن سلامت روانی و جسمانی

زن پلاستیکی

– در تلاش برای بدست آوردن نوازش و توجه خودش را در جواهرات درخشان ، پاشنه های بلند، لباسهای پرزرق و برق و عطرهای گران و آرایشهای غلیظ قرار میدهد

– تلاش میکند زیبایی و خوب بودن را بخرد

– در نقش مصرف کننده احساس امنیت میکند

– وقتی احساس میکند میتواند چیزهایی که می خواهد را بخرد احساس قدرت میکند

– بیشتر زمانش را صرف خرید و آرایش و تغییر دکوراسیون خانه و خواندن مجله های مد وفیلم میکند

– ممکن است وقتی از دست همسرش عصبانی ست برای تلافی شروع کند به بیش ازحد خرج کردن

– اغلب رویکردهایی مثل پیرنشو، خودت نباش، دلفریب باش   را دارند

راه مقابله

– تصمیم بگیرد خود طبیعی اش را دوست بدارد

– نتیجه بگیرد قدرتش به عنوان مصرف کننده هذیان است و تصمیم می گیرد قدرتش برای کنترل زندگی باشد

– روی جنبه های دیگر خود غیر از قیافه و ظاهر کارکند

– خود را متعهد کند به اینکه ببیند درونش چه میگذرد تا اینکه از بیرون چطور به نظر میرسد

زن در پس مرد مانده

– تمام تلاشش را بکار می گیرد تااز همسرش که ازاو استعداد کمتری دارد حمایت کند

– در جشن ها و مهمونی ها باهوش به نظر میرسد

– به شوهرش نوازش های زیادی می دهد و اجازه می دهد نوازشهایی را که مستحق خودش است را شوهرش دریافت کند ( مثلا به نام شوهرش کتاب می نویسد)

– در نهایت شوهرش وقتی به اوج موفقیت میرسد و کمتر به او وابسته است ممکن است مرد خواستار جدایی باشد تا راهش را بازن جوانتر ادامه دهد

– رویکردهایی مثل مفیدو کمک رسان باش، پشت مردت بایست دارد ( مثلا ممکن است ادامه تحصیل ندهدو شغلی پیدا کند که شوهرش ادامه تحصیل بدهد)

  • راه مقابله:

– بخاطر استعداد خودش کسب اعتبارکند

– لازم است بیرون صف اول بودن را رها کند

-لازم است از پیامهای درونی که میگوید اگر قوی و توانا باشی خوب نیست رها شود

– باید تصمیم بگیرد اگر میخواهد موفق شود آن را مستقیما بدست آورد نه در نیابت و بهای آن را بپردازد

بیچاره من

– زندگی اش وقف این شده در نگاه یک فرد ناجی و قربانی باشد

– ضعیف ، کاملا وابسته و تحت کنترل است

– وقتی قدرت نشان می دهد حس خوب نبودن دارد چون وقتی ضعیف باشد نوازش می گیرد

– خیلی به ندرت تجربه صمیمیتی برابر را حس میکند

– به اینکه اثبات کند قربانی است ادامه میدهد

– با ایجاد موقعیتهایی دیگران را وادار میکند برایش کاری را کنند که نمی خواهند وبعد که آنها خشمگین شدند مورد ظلم آنها قرار میگیرند

  • راه مقابله:

– از ادامه راه ساده و آسان رفتارکردن مثل یک قربانی یا یک کار برایم بکن امتناع کند

– به این نتیجه میرسد بهتراست بزرگ شود و کاری برای خودش بکند

– با نپذیرفتن نوازش برای قربانی بودن شروع میکند به دریافت نوازش برای خوب بودن

– به این نتیجه میرسد وقتی دیگران اورا نجات دهند  چقدر ظالمانه و پست است پس خودرا متعهد میکند به اینکه حداقل نصف کارهایش را خودش انجام دهد

– شروع میکند به اینکه قدرت خودرا بالا ببرد

تبعیض جنسیتی

به عنوان یکی از دشمن های عشق شناخته میشود تبعیض جنسی پیش داوری و تعصب نسبت به جنسیت میباشد که اغلب و نه همیشه بر مبنای  فرض برتری مرد است حتی اگر قدرت بیشتر و امتیاز بالاتری به مرد نمیدهد بازهم آسیب رسان است

بازی نجات در رابطه

وقتی شروع به برقراری رابطه با دیگران میکنیم جدا از چیدمان والدینمان در میابیم که تقریبا مصرانه به این سمت کشیده می شویم که یکی در موقعیت بالا دست و پرقدرت و دیگر در پایین دست و ضعیف قرار گیرد یعنی در موقعیت پایین دست بیشتر درگیر رابطه میشویم بیشتر به ما نیاز باشد .

بیشتر دوست داشته شویم و احساس ناامنی و نیاز کنیم و در موقعیت بالادست کمتر درگیر رابطه شویم کمتر به ما نیاز باشد، کمتر عاشق باشیم و احساس امنیت و عدم نیاز کنیم.. در رابطه زنها بیشتر با موقعیت قدرت پایین  دست و بالا دست بودن برای مردان است

مهمترین چیزخارج شدن ازاین چرخه و به قدرت برابر رسیدن است و هرطرف باید دوباره بیاموزد و خواسته های واقعی خود را بشناسد و همچنین تقاضای چیزی که کسی می خواهد حتی اگربداند که میخواهد و آگاهی به آن داشته باشد بازهم بیان کردن آن مشکل است و احتیاج است که بیاموزد.

بازی قدرت در رابطه

همه کودکان به طور طبیعی فرا میگیرند که موجود انسانی جنس زن ضعیف تر از موجود انسانی جنس مرد است بنابراین باید پایین دست باشد. تاثیر این تفکراین است که در پذیرش بین توزیع نابرابر قدرت بین انسانها راحت عمل میکنند و به انتظار نابرابری در روابطشان میروند و آنرا میطلبند و باآن حس خوب پیدا میکنند و در نتیجه بدنبال چنین موقعیتهایی هستند

درصورتیکه یک رابطه ی خوب اینطور است که هردو طرف رابطه علاقه مندند برای دیگری کاری انجام دهند در چنین رابطه ای کافیست شخص چیزی را که می خواهد راحت بیان کند تا طرف مقابل هرکاری از دستش برمی آید برای انجام دادنش بکند. بدین ترتیب رابطه به آرامی و خوشی پیش می رود و هردوطرف به هرچیز که میخواهند می رسند

در بخش ارسال دیدگاه پایین صفحه میتوانید نظرات و سوالات خود را مطرح کنید تا ما به آن پاسخگو باشیم.

میثم صالحی

از روزی که روانشناسی با نکاتش حالمو بهتر کرد تصمیم گرفتم با انگارکه تا میشه حال بقیه رو بهتر کنم.

مطلب مرتبط

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x