نقش سلامت روان در مواجهه با سرطان پستان: مبارزهای روانی و جسمی
چه کنیم برای یک توافق موفقیت آمیز؟
در تمام روز به دنبال یک توافق موفقیت آمیز هستیم
همه ما در ارتباطات روزانه، اختلافات خانوادگی یا دوستانه و حتی قرارداد بستن های رسمی و غیررسمی به دنبال توافق هستیم و یکی از ریشههای اصلی ادامه یک رابطه توافق است در این مقاله به روانشناسی توافق میپردازیم.
سه معیار اولیه
۱. توافق باید عاقلانه باشد
۲.رابطه بین طرفین رابهتر کند یا اینکه دست کم از خراب شدن آن جلوگیری کند
۳. بادوام باشد
اصول یک توافق موفقیت آمیز
موضع گیری نکنید
ظاهرا رسم براین است که در یک مذاکره چه رسمی و برای عقد یک قرارداد و چه غیررسمی برای حل اختلاف بین زوجین یا دو خواهرو.. طرفین هرکدام کدام موضعی میگیرند و برای رسیدن به خواسته های خود چانه می زنند تا توافق انجام شود در این حالت شما بایستی نکات شخصیتی طرف مقابل خود را هم مورد توجه قرار دهید و نکات روانشناسی شخصیت را در خاطر داشته باشید که در دام موضع گیری ها نیافتید.
کسی که اعلام موضع می کند و برسرآن چک و چانه میزند بدون اینکه بداند درگیر خودش شده است، هرچه موضع مشخص تر باشد و در برابر طرف مقابل از آن بیشتر دفاع شود شخص بیشتر درگیر خودش می شود و تعهدش به آن بیشتر میشود. درنتیجه رسیدن به توافق تقریبا غیرممکن می شود. چون به منطق و علت و نظرات طرف مقابل کمتر توجه می شود و اغلب کار به دلخوری می کشد چون طرف مقابل فکر میکند تسلیم خواست دیگری شده و به حق خود نرسیده.
اشخاص را از موضوع جدا کنید
مطلب مهمی که در اکثر مواقع برای توافق فراموش می شود جنبه ی انسانی قضیه است. کسی که با او صحبت می کنید چوب خشک یا وجود بیروح نیست. باانسانی طرف هستید که احساس دارد، صاحب نظر است و غیرقابل پیش بینی درست مثل خود شما. مشکل اینجاست که اکثرا شخص با موضوع یکی میشود و به جای حمله به مسئله، به هم دیگر حمله میکنند یا اینکه از موضوعی عصبانی هستید و دق و دلتان را سر اشخاص خالی می کنید و هم اینکه ممکن است دیگران از حرفهای شما برداشت شخصی کنند.
اگر موضع بگیرید روابط دیگر را از دست میدهید
با موضعی که می گیرید روابط و موضعتان روبه روی هم قرار می گیرند چون شما تنها چیزی که به دنبالش هستید رسیدن به هدفتان است و به تنها چیزی که در آن لحظه فکرنمی کنید حفظ روابطتان است از طرفی اگر طرف مقابل هم موضعی بگیرد و روی آن پافشاری کند درنظر شما کسی میشود که خودخواه است و به فکر خواسته خود است. در این حین به سادگی فراموش می کنیم که تنها دیگران نیستند که باید به مسائلشان توجه کنیم خود شما هم مطرح هستید. عصبانیت و ناراحتی شماهم میتواند مانع توافق شود. برای اینکه راهی برای این مسئله پیدا کنیم باید موضع را به سه بخش : درک ، احساس ، ارتباط تقسیم کنیم.
درک
درهر گفتگویی علت اصلی گرفتاری اختلاف سلیقه در اصل طرز فکر و برداشتهای اشخاص است که اختلاف ایجاد میکند مسئله اصلی این است که طرفین باچه نگرش و کدام طرز فکر با مسئله برخورد می کنند . خود را به جای آنها بگذارید. نگرش شما بستگی دارد از کجا و چه زاویه ای به دنیا نگاه میکنید .
به همه جوانب توجه کنید
مردم آنچه را که میخواهند میبینند و از میان انبوه اطلاعات به حقایق که موافق براداشتهایشان است توجه کنند و از کنار بقیه حقایق یا بیتوجه میگذرند یا تفسیر غلطی هرفرد فقط نقطه موردنظر خود و تقصیرهای طرف مقابل را میبیند درصورتیکه تمرکزکردن روی خود بسیار سخت است.
خودتان را جای دیگران بگذارید
اینکه خودتان را بجای دیگران بگذارید و از دریچه چشم آنها نگاه کنید از مهمترین مهارتهای مورد نیاز برای توافق است که در روانشناسی شخصیت مورد تاکید قرار گرفته است. برای همین باید دست از قضاوت بردارید و خود را در موضع آنها قرار دهید تا آنهارا درک کنید . درک نقطه نظر اشخاص به معنی قبول حرف آنها نیست اما ممکن است با درک بهتر عقاید آنها به تجدیدنظر درعقاید و آراء خود راغب شوید و بینش تازه ای درمورد خواسته تان بیابید .
سوء ظن یک خطای شناختی
سوء ظن اغلب نتشی از درک و برداشت ماست و ما به راحتی عادت میکنیم اعمال و گفته های دیگران را به بدترین شکل تفسیر کنیم.
سرزنش کردن چیزی را حل نمی کند
از سرزنش دیگران خودداری کنید همیشه تمایلی وجود دارد که دیگران را مسئول مشکل خود معرفی کنیم اما اگر به حق هم باشد کمکی به توافق نمی کند بلکه آنرا بدتر می کند چون آنهایی که مورد حمله قرا می گیرند موضع تدافعی میگیرند و در برابر هرچه بگویید مقاومت میکنند، گوش نمیدهند ویا متقابلا شمارا مورد حمله قرار میدهند.
هنگام صحبت درمورد مسئله آثارو عوارض ناراحتی را از اشخاص جدا کنید مثلا به جای اینکار به همسر خود بگویید شیرآبی که تو درست کردی دوباره خراب شده بگویید این سومین باریست در این ماه که شیر آب خراب شده.
وقتی با صراحت و بی غل و غش و بدون سرزنش افراد درباره مسئله صحبت کنید فضایی از تفاهم به وجود میآید که هم نظرات خودرا مطرح کنید و هم نقطه نظرهای طرف مقابل را بفهمید .
همچنین اغلب اوقات اشخاص نه به این دلیل که پیشنهاد شمارا غیرقابل قبول نمیدانند بلکه فقط برای اینکه تسلیم خواسهته دیگران شوند آنرا قبول نمیکنند به همین دلیل باکلمات و عبارات نو حرف بزنید که به طور دستوری یا تحمیلی نباشد.
احساس
دربعضی از گفتگوها بخصوص درمباحث جدی نقش احساسات بیشتر می شود.باید در نظر داشته باشید که هر هیجانی یک هیجان متقابل ایجاد میکند به احساسات خود و طرف مقابل دقت کنید.
هنگام حرف زدن چه احساسی بر شما حاکم است؟ عصبانی هستید؟ نگرانید؟ کسی که روبه روی شماست چی؟ به حرفهایشان گوش دهید و آنرا درک کنید.
راستی می دانید که چرا هیجان زده هستید و یا اینکه عصبانیت شما یا طرف مقابلتان برای چیست؟
چه بهتر که درمورد احساسات خود حرف بزنید. نظر بخواهید و اجازه دهید طرف مقابل هم درمورد احساسش حرف بزند اینگونه نه تنها از ناراحتی کم می کنید بلکه واکنشهایی را که حساب نشده است و از سر هیجان هست راهم کم می کنید. اگرهیجانهای خود را بروز دهید و زمینه بروز برای طرف مقابل راهم فراهم کنید امکان بحث منطقی بیشتراست بجای اینکه حرف کسی را قطع کنید به حرف او گوش دهید بااین سیاست شما هم به آرامش می رسید.
ارتباط
لازمه هر توافقی ارتباط است که این فرایند با مشکلاتی روبه روست:
مثلا ممکن است شما مستقیم و روشن صحبت کنید اماطرف مقابل صحبت شمارا نشنود یااینکه شما ممکن است انقدر در فکر جواب دادن به طرف مقابل یاحرف های بعدی خود باشید که صحبتهای طرف مقابل را نشنوید یااینکه ممکن است شماحرفی بزنید و طرف مقابل برداشت دیگری کند .
برای رفع این مشکلها به صحبتها خوب گوش دهید و صحبت را آن طور که منظور او هست درک کنید.اگر نشان ندهید ک منظور اورا فهمیدید فرض را بر این میگذارند که به حرفشان گوش ندادید بنابراین وقتی شروع به صحبت می کنید به جای گوش دادن به حرف شما در این فکر فرو می روند که چگونه منظورشان را بهتر توجیه کنند.
به جای موضعها به خواسته ها توجه کنید
مثال: مسئول کتابخانه از راه میرسد و با شنیدن موضوع از مردی میخواهد پنجره باز شود می پرسد چرا میخواهید پنجره بازباشد و او می گوید برای اینکه هوای تازه بیاید واز مرد دیگر می پرسد شما چرا می خواهید پنجره بسته باشد؟ واو میگوید برای اینکه باد به داخل نیاید. مسئول کتابخانه پنجره اتاق مجاور را کامل باز میکند و هوای تازه ی بدون بتد به داخل میاید.
این مثال نمونه کاملیست برای توجه به خواسته ها بجای پافشاری به موضعها
برای اینکار باید خواسته های خود را بشناسیم چون خواسته ها اغلب پشت مواضع پنهان می مانند و همینطور طرف مقابل .
درک خواسته هرشخص مستلزم اطلاع از انواع علائقیست که او به آنها علاقه مند است.
دراین میان نیازهای اولیه از همه مهمتر هستند
تحقق خواسته زمانی اتفاق میافتد که بتوانید آنهارا همانگونه که هست بیان کنید. اگر میخواهید دیگران خواسته های شمارا در نظر بگیرند با آنها از خواسته های خود سخن بگویید با جزئیات و درهمان کیفیتی که هست نه کمتر و نه بیشتر.
تا زمانی که صحبت هایتان خواسته های دیگران را بی اهمیت جلوه ندهد با استواری خواسته هایتان را مطرح کنید. اگر میخواهید به خواسته هایتان توجه شود از حقانیت آنها حرف بزنید و طوری حرف بطنید که بجای شخصی تلقی کردن آن به حق بودن خواسته تان توجه شود و طرف مقابل متقاعد شود که اگر اوهم جای شما بود اینگونه رفتار میکرد.
اغلب به قدری به خواسته های خود توجه میکنیم که فراموش میکنیم خواسته های طرف مقابل هم بخشی از مسئله است. اگر طرف مقابل حس کند که حال اورا درک می کنید. بهتر به حرف شما گوش می دهد باید متقابلا به خواسته های او بها دهید تابه شما گوش دهد.
بجای تمرکز در گذشته و بحث و جدل برای حوادثی که در گذشته افتاده است روی حال و آینده تمرکز کنید و همچنین در مسیر گفتگو انعطاف پذیر باشید و آماده پذیرفتن سوالات معقول دیگران هم باشید
ارائه راه حلی به سود هردو
اگر در اصل موضوع به توافق نمیرسید می توانید به توافق های جزئی بسنده کنید یا به جای توافق دائمی توافق موقتی داشته باشید به جای قوی بودن ضعیف تر باشد و یا به جای اصل موضوع در روش توافق کنید درنظر داشته باشید در همه گفتگوها خواسته های مشترک وجود دارد، آنهارا شناسایی کنید . متاسفانه افراد اغلب آنقدر در خواسته هایشان غرق می شوند که فراموش می کنند دیگری هم هست و تصمیم گیری به خواسته اوهم بستگی دارد. بنابراین راه حلهایی که صرفا به سود خودتان باشد ارائه ندهید. راه حلهای مشروع، برحق و منطقی ارائه کنید تا قبولش راحت تر باشد وهمینطور در نظر داشته باشید طرف مقابل را با این پیامدهای عدم توافق تهدید نکنید .
در قسمت پایین مقاله در بخش دیدگاه میتوانید سوالات خود را با ما در میان بگذارید..