شخصیت شناسی : برمردم، بی مردم، با مردم

 شخصیت شناسی : برمردم، بی مردم، با مردم
امتیاز شما به این نوشته

شخصیت و شخصیت شناسی چیست؟

شخصیت یا personality از اساسی ترین مباحث روانشناسی در شخصیت شناسی از ابتدای شروع این علم بوده است چیزی که غالب روانشناسان تا به امروز در مورد شخصیت میگویند بیان این جمله است که: شخصیت یک فرد یعنی مشخص کردن صفاتی که از برخی جهات شبیه به برخی از افراد، از برخی جهات شبیه به همه افراد و در برخی از صفات شبیه به هیچکس نیست.

بنا بر گفته بالا شخصیت و شخصیت شناسی یعنی مجموعه از صفات که در نهایت ما را از بقیه متمایز میکند و ما خود را با آن صفات میشناسیم. شخصیت همان چیزی است که شما میخواهید دوستتان را به غریبه ای معرفی کنید طبیعی است که مجموعه ای از اخلاقیات و ظاهر و .. را از دوستتان برای طرف مقابل شرح میدهید این مفهوم یا طرحواره ای را در ذهن مخاطب شکل میدهد که حال یه تصویری است از دوست شما و این دقیقا همان چیزی است که ما از اطرافیانمان در ذهن خود داریم که مفهوم شخصیتشان را شکل میدهد.

شخصیت در روانکاوی

شخصیت شناسی از جذاب ترین حوزه های روانشناسی شخصیت و در نهایت علم روانشناسی شخصیت است که چه در مباحث درمانی چه در بنیان نظریه ها نقش اساسی و کلیدی را بازی میکند چیزی که ما امروزه از شخصیت افراد میدانیم در قالب نظریه های روانشناسی بیان میشود تبیین شخصیت یک فرد اساسا به رویکردی که یک روانشناس در نگاه به افراد دارد معنا پیدا میکند.

بگذارید برایتان مثالی بزنم فروید پدر علم روانکاوی  در باب حوزه شخصیت شناسی میگوید شخصیت افراد در حدود ۵ سال اول زندگی شکل میگیرد کودک با غریزه هایی که دارد در ارتباط با ابژه ها یا اشیا بیرونی شروع به درونی سازی آن ها میکند و در پاسخ به نیاز هایش مدام مراحلی از رشد را میگذراند. تثبیت در هر کدام از این مراحل باعث به وجود آمدن ویژگی هایی در بزرگسالی افراد میشود.

بچه ها در کودکی به دلیل این که نمیتوانند واقعیت بیرونی را از خود تفکیک کنند در نتیجه هر چیزی را درون خودشان میبینند در این نگاه اگر بچه ای در حال مکیدن سینه مادر است و از این راه احساس لذت میکند در خیال خود و در نظام فکری خود مادر را فردی که از او جدا است و بیرون از او قرار دارد نمیبیند در نتیجه نمیتواند خود و جهان خارج را از هم تفکیک کند و همه تمرکزش را بر ارضای امیال خود میگذارد(خود اروتیسم) و مادر را به عنوان بخشی از خودش میبیند.

تصورات و پیش فرض های اولیه کودک در همان سال های نخستین زندگی اش در ارتباط با اولین مراقب روانی اش حال چه مادر باشد و یا چه یک دایه یا پرستار شکل میگیرد و همه چیز بستگی به این دوران دارد اگر در این زمان مادر محیطی امن پر آرامش و مهر و محبت را برای کودک فراهم نکند کودک دچار یک خلا درونی میشود و بعد ها اساسا تیپ شخصیت بزهکاری را ممکن است شکل بدهد که محیط اطراف را دنیایی فرض کند که آدم هایش چیزی به او بدهکار هستند همان چیزی که در کودکی از او دریغ شد: توجه و امنیت…

نمونه ی بالا میتواند تحلیلی از رشد آدمی به طور مشخص یک بزهکار از نگاه فروید و رویکرد روانکاوی باشد یک تیپ شخصیتی بزهکار که میتواند یک نمونه از تیپ های شخصیتی موجود باشد..

[irp posts=”3377″ name=”روانکاوی به مثابه یک تحلیل عمیق روانی”]

شخصیت در رویکرد کارن هورنای

اما آنچه که من قصد دارم در این مقاله مشخصا روی آن تاکید کنم و فکر میکنم از بین نظریه های اصلی روانشناسی شخصیت کمک بزرگی در این زمینه به ما میکند تیپ های شخصیتی معرفی شده توسط خانم دکتر کارن هورنای است که مشخصا روانکاوی اجتماعی را بنیان گذاری کردند. غالب رفتار فردی امروز ایرانیان در تیپ های شخصیتی هورنای دیده میشود نظریه ای که در حدودا اواسط قرن بیست مطرح شد و به لحاظ روشنگری مسائل و کلیدواژه های گفته شده قبل از آن نقش بزرگی در فهم کلی رشد آدمی انسان به زبان ساده داشت.

هورنای اساس نظریه روانشناسی شخصیت خود را بر دو کلیدواژه اصلی یعنی خصومت بنیادی و اضطراب بنیادی بر پا کرد

بنا بر پیش فرض های اصلی روانشناسی کودکی انسان پدر انسان است به بیانی دیگر تمام رفتار ها و روابط امروز ما بازنمایی یا تکراری است از پیش نویس ها یا همان درونی سازی هایی که در کودکی مان در قبال رفتار و ارتباطمان با پدر و مادرمان کرده ایم.

بنا بر تحقیقاتی که جان بالبی در نظریه دلبستگی انجام داد غالب افرادی که در بزرگسالی سلامت روانی بالایی دارند کودکی امنی را در مشخصا پنج سال اول زندگی خود داشته اند در حالی که غالب اختلالات روانی بزرگسالی از نبود وجود مادر یا وجود یک تروما و عدم محیطی پر آرامش و امن در کودکی بوده است.

خصومت بنیادی و اضطراب بنیادی

هورنای در کتاب عصبیت و رشد آدمی میگوید همه چیز از ناامنی و ناآرامی و بی مهری محیط یا به عبارت دیگر والدین در کودکی شروع میشود کودکی را در نظر آورید که در همان سال های اول زندگی نسبت به دریافت محبت از والدش دچار مشکل میشود او گریه میکند مادر بدون آنکه متوجه نیاز کودکش باشد پاسخی نامتناسب به نیاز او میدهد او گریه میکند فرضا برای جایی که خیس کرده است اما مادر فکر میکند او شیر میخواهد.. کودکانی را تصور کنید که به سبب دعواهای شدید مادر و پدرشان فکر میکنند خودشان موجودات خشن و بی ارزشی هستند که هیچگاه مورد توجه قرار نمیگیرد(زیرا آن ها نمی توانند خود را از محیط جدا کنند و جدا از پدر و مادرشان خودشان را فرض کنند)

تمام این مشکلات، محیطی برای کودک به وجود می آورد که کودک در برابر آن به ناچار دچار خصومت میشود همان چیزی که هورنای با نام خصومت بنیادی از آن یاد میکند اما کودکان این خصومت را سرکوب میکنند و خود را موجوداتی بی ارزش میبینند که دنیا جایی برای آنها ندارد در نتیجه این به موقعیت ختم میشود که اضطراب بنیادی نامیده میشود. شرایطی که برای کودک به شدت سخت است و تحملش بسیار سنگین. کودکانی که در این شرایط رشد میکنند به دنبال راه ها یا مکانیسم هایی میگردند که اضطراب خود را کاهش دهند. مکانیزم هایی که در نگاه هورنای بر سه دسته تقسیم میشوند: برتری طلبی، مهر طلبی، عزلت طلبی.

بر مردم، بی مردم و با مردم

این سه روش بعد ها نظام شخصیتی افراد را تحت تاثیر قرار می دهند و انسان های بر مردم، بی مردم و با مردم شکل میگیرند. چیزی که در مورد این کوذکان صدق میکنند خاطر نشان کردن این مهم است که آنها یکی از این سه روش را انتخاب و مکررا به کار میگیرند و دو روش بعدی را در خود سرکوب میکنند. در حالی که انسان های بهنجار اساسا از سه روش به درستی و به اندازه استفاده می کنند.

انتخاب یکی از این سه روش برای کودک هنوز تضاد هایی را به دنبال دارد چون اساسا نتواسته است که اضطراب بنیادین خود را به طور کامل تحقق بخشند در نتیجه در دنیای خیالی خودش و به وسیله تخیلش تصویری از خود میسازد که خودایده آلی نام دارد چیزی که مشخصا وجود خارجی نمیتواند داشته باشد.

کودکی که از خود فعلی و واقعی اش بیزار است حال پناه میبرد به دنیای خیالی از خودش که در آن هیچ نقص و زیانی ندارد و در همه چیز بهترین است. مشکل جدی از جایی شروع میشود که آنها واقعا این تصویر خیالی را باور میکنند و در ادامه زندگی فکر میکنند که دقیقا همانند تصویر نابشان هستند اینجا دقیقا همان جایی است که آسیب های روانی آغاز میشود.

تیپ شخصیتی مهر طلب (با مردم) 

این فرد همچون انسانی میماند که در تمام لحضات زندگی اش مدام به دنبال تامین مهر و محبت از دست رفته اش در کودکی است. او خود را همچون فردی تخیل میکند که انقدر همه چیز تمام است و خوب است که باید محافظت شود باید به او توجه شود چون اساسا از این باور خیالی به این نتیجه رسیده است. احساس غروری میکند که به سبب این تصویر خیالی شکل گرفته است. این افراد غالبا در رابطه هایشان در نقش قربانی ظاهر میشوند در نقش کوزتی که حال به دنبال یک ژان والژانی است که ناجی او باشد. متاسفانه غالب این روابط به سبب جمله هایی مثل: اگر به خاطر تو نبود..  . دوام نمی آورد و این دقیقا همان چیزی است که رابطه آن ها را به بن بست میکشاند

تیپ شخصیتی برتری طلب (بر مردم)

برعکس مهر طلب این افراد خود را همچون کسانی میبینند که باید بر مردم مسلط باشند آنها اعتماد به نفس بیشتری دارند که البته غالب آن کاذب است و این به آن ها کمک میکند که غرور عصبی شان را همچنان حفظ کنند و بر تصویر خود ایده آلیشان بچسبند همان خود ایده عالی که همه چیز آنهاست تا خود واقعی شان را از یاد ببرند. این افراد با این پیش فرض و پیش نویس که من خوبم اما بقیه خوب نیستند مکانیزم های رفتاری خود را شکل میدهند و دنیای خود را از این پنجره میبینند.

تیپ شخصیتی غزلت طلب (بی مردم)

کسانی که از اجتماع اجتناب می کنند  و دنیای خیالی خود را همچنان برای خود و به دور از دسترس مردم نگه میدارند تا مبادا خدشه ای به این دنیا وارد شود. آنها همان کسانی هستند که به شدت محافظ کاری میکنند در برابر تغییرات به شدت گارد میگیرند و اساسا به خودشان اجازه آزادی نمیدهند. آنها از این مکانیزم رفتاری با کلمه استقلال یاد میکنند هیچ وقت از کسی کمکی نمی خواهند زیرا در تصویر خودایده آلیشان آنها آنقدر انسان های کاملی هستند که نیازی به کمک کسی ندارند. این افراد هیچ وقت خواسته دلشان را بیان نمیکنند اما انتظار دارند که دیگران این خواسته را بفهمند اگر کسی نیاز آنها را به درستی پاسخ ندهد در قبالش به شکل دفاعی رفتار میکنند در نتیجه خیلی روابطشان با دوام نیست

همان طور که گقته شد افراد نوروز یا به تعبیری دیگر عصبی از یکی از این مکانیزم ها به شکل تکراری و افراطی استفاده میکنند. غالب افراد بهنجار هر سه مکانیزم را بنا بر گفته هورنای استفاده میکنند و این یک چیز طبیعی است اما افراد در بکار گیری آنها به وجود آورده تیپ های شخصیتی بالا است که به طور کلی زندگی شادی را تجربه نخواهند کرد.

اگر سوال و یا ابهامی در ذهنتان در مورد مقاله وجود دارد میتوانید در بخش ارسال دیدگاه با ما به اشتراک بگذارید تا نویسنده ها و یا میثم صالحی به آن پاسخگو باشند..

میثم صالحی

از روزی که روانشناسی با نکاتش حالمو بهتر کرد تصمیم گرفتم با انگارکه تا میشه حال بقیه رو بهتر کنم.

مطلب مرتبط

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 Comments
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
baran
baran
۲۲ مرداد ۱۳۹۷ ۳:۲۶ بعد از ظهر

خوب بود🌹🌹👍

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x